کتاب 17 قانون موفقیت ناپلئون هیل با 536 صفحه(کاملترین نسخه از هیل ) برای اولین بار توسط تیم آی موفقیت با بهترین کیفیت تهیه و منتشر شد…
ششمین کتاب پیشنهادی کوین ترودو استاد قانون جذب در دوره آرزوی تو دستور توست …
کتاب 17 قانون موفقیت ناپلئون هیل که اکنون در سایت آی موفقیت تهیه و منتشر شده است، در حقیقت سرآغازی برای موفقیت کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» است. شاید بدون این کتاب، آن کتاب نیز به چنان شهرت و موفقیتی دست نمی یافت. این کتاب حاصل یکصد مصاحبه و گفت وگوی ناپلئون هیل با غول های تجاری و موفق زمانش است؛ افرادی که ذهنهایی بزرگ و پویا داشتند و جزو بزرگان تاریخ تجاری امریکا به شمار می آیند. آنان روزگاری اسرار و رموز بالا رفتن از نردبان جادویی موفقیت را فاش کردند. حاصل آن مصاحبه ها به ۱۷ قانون موفقیت مشهور و کاربردی تبدیل شد که پیشگامان موفق عرصه ی تجارت، مستقیم و غیرمستقیم به زبان آورده بودند.
چگونه افرادی همچون «اندرو کارنگی، الکساندر گراهامیل، هنری فورد و پی.تی. بارنم» به موفقیتهایی شگرف دست یافتند؟
نکته ی عجیب و تأمل برانگیز این است که بسیاری از آنان در فقر و تنگدستی زاده شدند.
آنان چه کیمیا یا قدرت جادویی داشتند که باعث شد سرنوشت محتومشان دگرگون شود و مس وجودشان به طلای خالص و ناب تغییر ماهیت دهد؟
چه چیزی از این افراد فقیر و درمانده، برنده ساخت؟
افرادی که موفق شدند سرنوشت خود و بسیاری از افراد دیگر را نیز تغییر دهند؟
یکی از همین افراد که وضعیت مشابهی داشت، تصمیم گرفت پاسخی برای این پرسش اساسی پیدا کند. او کاری را انجام داد که پیش تر هیچ کس به آن اقدام نکرده بود و به راز و رمزهایی در این خصوص پی برد: او پاسخ را از همان افراد موفق گرفت. او از آنان علت پیشرفت و موفقیتشان را جویا شد. در کمال تعجب، او خودش در این فرآیند به فردی موفق و برنده تبدیل شد. او شروع به نوشتن مطالب انگیزشی کرد و با این ابداع، سرانجام خود را در فهرست افرادی همچون «مارکوس اورلیوس، رالف والدو امرسون و بن فرانکلین» و هم رتبه ی آنان یافت.
ناپلئون هیل برای تمام افراد موفق، راهنما و مرشد بود. او نویسندهی پرفروش ترین کتاب انگیزشی تمام دوران با عنوان «بیندیشید و ثروتمند شوید» شد. شاید بسیاری افراد بدون خواندن آن به موفقیت های امروز خود دست نمی یافتند. شاید اگر ناشرش بر نام انتخابی خود برای کتاب اصرار می ورزید و نام آن را «بیندیشید و ثروتمند شوید» در نظر نمی گرفت، این کتاب به موفقیت خیره کننده ی امروز دست نمی یافت.
نام اولیه و انتخابی ناشر برای کتاب چنین بود: «از کله ی پوک خود برای کسب پول بیشتر استفاده کنید!».
در سال ۱۸۸۳ ناپلئون هیل، در کلبه ای که یک اتاق داشت در دامنه ی کوههای وایز کاونتی در ویرجینیا به دنیا آمد. او کودکی نا آرام و بی قرار بود. در سیزده سالگی کار نوشتن را به عنوان گزارشگر برای روزنامه ی محلی آغاز کرد و هیچ گاه عطش خود را برای یافتن حقایقی در خصوص افرادی که بر موقعیتها و رویدادهای عجیب غلبه می کنند از دست نداد. شغل های دوران کودکی هیل به او یاد داد که چطور با افرادی مصاحبه کند که فلسفه ی موفقیتشان در مطالب خردمندانه و منسجم این کتاب گنجانده شده است.
هیل زندگی ای را که می توانست هر روز بدتر و یأس آورتر شود به یک زندگی خوب و پرامید – هم برای خودش و هم برای دیگران – تبدیل کرد. وقتی بسیار کم سن بود، مادرش از دنیا رفت. اما زنی که پدرش مدتی بعد با وی ازدواج کرده زنی تحصیل کرده و باشعور بود که طاقت و تحمل فقر را نداشت و نمی خواست تسلیم آن شود.
یکی از جملات قصار معروف هیل روی سنگ قبرش نوشته شده است:
« در بدترین اوضاع، همچون جهنم هم می توانم موقعیت دلخواهم را خلق کنم.»
گذشته ی حیرت انگیز و عجیب ناپلئون هيل
من در دامنه ی کوههای جنوب امریکا و در منطقه ای به دنیا آمدم که مردمی فقیر و بیسواد در آن زندگی می کردند. خانواده ی من نیز از این امر مستثنی نبود. از سه نسل پیش از من، اجدادم در جهل و فقر به سر می بردند و به آن اوضاع خو گرفته و قانع بودند. شاید اگر نامادری ام – که از خانواده ای با فرهنگ بود – به زندگی ما وارد نشده بود، هنوز هم در چنان اوضاعی زندگی می کردیم. فقر و بی سوادی خانواده های ما او را می آزرد و رنج میداد، بنابراین تصمیم گرفت آن اوضاع را تغییر دهد.
او داوطلبانه وظیفه ی ایجاد آرزوها و بلندهمتیها را در قلب ما به عهده گرفت و بذرش را در وجودمان کاشت. این کار را نیز با پدرم شروع کرد و باعث شد که وی در چهل سالگی برای تحصیل به کالج برود!
سپس مدیریت و ادارهی مزرعه و مغازهی کوچکمان را عهده دار شد. همچنین از پنج فرزند مشترکشان، من و برادرم و سه فرزند خودش، به طور کامل حمایت و پشتیبانی کرد. رفتارهای او و حرفهایش، تأثیری عمیق و ماندگار در من گذاشت.
به واقع او بود که سی سال پیش، بذر باورها و ایده های مثبت را در درون ذهن جوان و پویای من کاشت. او با حرف هایی ساده و در عین حال فراموش نشدنی در من تأثیر می گذاشت و افکارم را بارور می کرد. صرفنظر از تمام مشکلاتی که ما داشتیم، او این باور و امید را در ذهن من ایجاد کرد که می توانم فقر و بی سوادی را از خانواده ام ریشه کن کنم. بذر چنین اعتقادی در ذهن من جای گرفت و ریشه دواند.
به واقع نامادری فرهیخته و روشنفکرم بود که به من ارزش و اهمیت داشتن هدفی مشخص را در زندگی یاد داد. بعدها این اصل عاملی مهم و ضروری در کسب موفقیت شد تا آن جا که تصمیم گرفتم آن را در جایگاه دوم فهرست ۱۷ اصل موفقیت موجود در این کتاب قرار دهم، کتابی که نوشتن آن بیست و پنج سال به طول انجامید.
به سه علت عمده نتوانستم این کتاب را زودتر به اتمام برسانم.
نخست اینکه، کار تحقیقاتی من ایجاب می کرد چند دهه به تحقیق و تفحص بپردازم و بیاموزم. من می بایست به علت موفقیتها و شکست های افراد پی می بردم.
دوم اینکه من باید قبل از هر چیز به خودم ثابت می کردم که میتوانم فلسفه و قانونی برای موفقیت ایجاد کنم که پیش از معرفی اش به خواننده، خودم به کاربردی بودنش ایمان داشته باشم و بعد آن را به خواننده عرضه و معرفی کنم.
وقتی در آغاز کار شروع به تنظیم مطالب برای قانون موفقیت کردم، هیچ قصدی در خصوص ایجاد فلسفه ای که در این کتاب ملاحظه خواهید کرد، در سر نداشتم. در ابتدا، قصد و هدف من این بود که به خودم در درک و آگاهی از اینکه دیگران چطور به ثروت می رسند، کمک کنم تا من هم بتوانم راه و روش آنان را ادامه دهم.
اما پس از چند سال، دریافتم که بیشتر مشتاق دانش موجود در این خصوص هستم تا ثروتش. با گذشت زمان، عطش و اشتیاق من برای کسب این دانش چنان زیاد شد که انگیزه ی اولیه ام، کسب مادیات، را از یاد بردم.
علاوه بر تأثیر اولیه و بسیار نامادری ام، من این بخت و اقبال را داشتم که اطلاعات و دانش زیادی را از اشخاصی افسانه ای همچون الكساندر گراهام بل و اندرو کارنگی جمع آوری کنم. آنان نه تنها به من انگیزه میدادند که به تحقیقاتم به طور مصمم ادامه دهم، بلکه داده های علمی مهمی را نیز در اختیارم گذاشتند که در قانون موفقیت می توانید بیابید.
بعدها با افراد موفق و بسیار مهم دیگری نیز ملاقات کردم که نه فقط مرا ترغیب کردند به ایجاد فلسفه ای برای موفقیت ادامه دهم، بلکه مرا از مزایای تجربیات ارزشمند خود نیز بی بهره نگذاشتند. من به این علت به چنین جزئیاتی پرداخته ام که اعتقاد دارم دلایل بسیار مهمی اند، تا جایی که اغلب تفاوت بین یک فرد موفق و ناموفق به واسطه ی همین تأثیرات محیطی مشخص و معین تعیین می شود. گاهی این تأثیر را می توان در حضور یک فرد ردیابی و جست وجو کرد.
در خصوص خود من، آن فرد نامادری ام بود. اگر تأثير خاص و مشخص او در کاشت بذر امید و بلندهمتی در ذهنم نبود، هرگز نمی توانستم فلسفه ی موفقیت را بنویسم و اکنون در اختیار میلیونها انسان روی کره ی زمین، با هر فرهنگ و ملیتی، قرار دهم. در اوضاعی که قانون موفقیت هنوز در مراحل آغازین و امتحانی خودش بود، و هنوز تصمیمی برای چاپ و انتشار آن در قالب یک کتاب اتخاذ نکرده بودم، از طریق سخنرانی برای هزاران تن که در مجموع حدود یکصد هزار تن میشدند شروع به امتحان آن و آزمون و خطا کردم.
بسیاری از آنان به افرادی ثروتمند تبدیل شدند، هرچند که شاید برخی از آنان نیز علت موفقیت و ثروت خود را از یاد بردند.
قانون موفقیت به زبانهای بسیاری ترجمه شد و در سرتاسر جهان، افراد زیادی آن را آموختند. میلیونها تن انگیزه پیدا کردند که با همتی بلند فقر و نداری را از خود دور کنند و آن را واقعیتی محتوم و تغییرناپذیر ندانند.
آنان پی بردند با امکاناتی که پروردگار در اختیارشان قرار داده است، نباید سهم خود را فقط همان حد بدانند که در موقعیت کنونی دارند. چنین فقری به واقع فقر در نتیجه ی قصور و کوتاهی خود فرد است و نه چیزی دیگر. از این رو، آنان مصمم شدند که اوضاع موجود را تغییر دهند و موقعیت های بهتری را در زندگی رقم بزنند.
۱۷ اصل و قانون موفقیت به آنان کمک کرد که برنامه ای مشخص و هدفمند برای موفق شدن داشته باشند و ترغیبشان کرد که با امیدواری و بلندهمتی بیشتر، بلندپروازانه به موفقیت های فردی مهمی دست یابند.
اگر به گذشته برگردم، می بینم که خود من با سختی ها و شکست های بسیاری مواجه بودم و با فقر دست و پنجه نرم می کردم. اما این سختیها و مضیقه ها به من انگیزه می داد تا به لذت موفقیت دست یابم. از این رو، اکنون می خواهم دیگران را نیز در این لذت چشیدن موفقیت کمک کنم.
مدتی قبل، نامه ای از رییس جمهور سابق امریکا دریافت کردم که به من تبریک گفته بود که توانسته ام بیست و پنج سال با اراده و ایمان به کار تحقیقاتی ام ادامه دهم و تسلیم نشوم. در آن نامه نوشته شده بود که من باید از این بابت به خود ببالم که میوه ی تلاش و پشتکار خود را می بینم و بر قله ی موفقیت ایستاده ام.
آن نامه مرا به فکر فرو برد که آیا در واقع به قله ی موفقیت رسیده ام؟ وقتی به جست وجوی علم و دانش می پردازیم، به این نکته پی می بریم که همواره قله های بیشتر و بلندتری نیز برای صعود وجود خواهد داشت و رسیدن معنایی ندارد.
نه، من نرسیده ام. اما خوشبختی و سعادت را یافته ام و در حد کافی به موفقیت های مالی برای رفع نیازهایم نایل شده ام که آن هم تنها از طریق در خدمت دیگران قرار دادن خودم بوده است. نکته ى گفتنی دیگر این است که تا وقتی قانون فلسفه ی موفقیت را در اختیار دیگران قرار نداده بودم و قصد نداشتم به آنان کمک کنم، به موفقیت چندانی نیز دست نیافتم و پس از آن بود که پول و موفقیت به سمت من سرازیر شد.
پیشنهاد ویژه :
قیمت 17 قانون موفقیت ناپلئون هیل (نسخه الکترونیکی ) : 100.000 تومان
قیمت نسخه جدید چاپی کتاب 17 قانون موفقیت ناپلئون هیل 100.000 تومان با هزینه پست بالغ بر 150.000 تومان میشه!!!
- اما با تخفیف ویژه نسخه الکترونیکی کتاب 17 قانون موفقیت ناپلئون هیل تایپ شده با کیفیت عالی میتونید فقط 49 هزار تومان همین الان خرید و بلافاصله دانلود و مطالعه بفرمایید.
یا
پیشنهاد فوق ویژه (خرید کتاب 17 قانون موفقیت ناپلئون هیل با بیش از 80% تخفیف واقعی در پکیج کتب مرجع کوین ترودو(حاوی 14 کتاب))
- The file download link will be displayed immediately after payment.
- The download link will also be sent to your email, so enter your email carefully.
- An email may have been sent to your Spam or Bulk email folder.
- Contact us if you could not download the file for any reason.