۱۰ مهارت ارتباطی که باید کسب کنیم

بازدید: 24526 بازدید

تمام انواع ارتباطات ما، تحت تأثیر توانایی یا عدم توانایی ما در برقراری معاشرت مناسب است. در زندگی کاری، عاطفی، یا رابطه با دوستان و خانواده، پرورش برقراری ارتباط خوب به ما کمک می کند که تفاوت‌ها را حل و فصل نماییم.با آن که برقراری ارتباط، بسیار ساده و سرراست به نظر می‌آید اغلب ارتباطات به سوء تفاهم و تفاسیر بد ختم می‌گردند. طبعاً چنین سرانجامی منجر به ایجاد احساس ناخوشایند و سرخوردگی در روابط شخصی و حرفه‌ای می‌گردد.

تمام زمان‌هایی را به یاد آورید که به طرف مقابل‌تان بی هیچ منظوری، چیزی می‌گویید که بد برداشت می‌شود، یا موقعیتی را تصور کنید که به‌خاطر حرف کسی احساس بدی به شما دست داده‌است و اتفاقاً او هم نمی‌خواسته شما را رنجیده خاطر کند. باید به خاطر داشته‌باشیم که واژه‌ها چنان بُرّنده عمل می‌کنند که می‌توانند رشته‌های اعتماد و محبت را به‌سرعت بگسلند.کلمات، همان‌طور که می‌توانند سازنده باشند، توان تفرقه‌افکنی، آسیب‌رسانی و ایجاد سوءتفاهم را هم دارا هستند.

 

آموختن مهارت‌های برقراری ارتباط مؤثر باید به‌طور جدی در مدارس و از پایه‌ی ابتدایی آغاز و پی‌گیری شوند. دانستن این مهارت‌ها، بر کیفیت ارتباطات ما می‌افزایند، اعتماد به‌نفس شخصی و وجهه‌ی اجتماعی‌مان را بهبود می‌بخشند و احتمال موفقیت را در نقش‌های گوناگون‌مان در زندگی افزایش می‌دهند. در این نوشته، از ده مهارت ارتباطی می‌گوییم که می‌تواند ارتباطات ما را بهتر کند و دانستن‌شان، یک لازمه است.

 


۱زبان بدن

                                             

زبان بدن ما، پیش از زبانِ سرمان سخنانی را برای مخاطب نقل می‌کند. نحوه‌ی ایستادن ما، حالت چهره و چشمان ما داستانی را بیان می‌کنند که می‌تواند دیدگاه طرف مقابل را از ما بسازد. مهم نیست که واژه‌هایی که به کار می‌بریم، تا چه میزان قدرتمند باشند. اگر قابل اعتماد و با حالتی دوستانه جلوه نکنیم، دیگران به‌سادگی نادیده‌مان می‌گیرند. پس باید مراقب زبان بدن‌مان باشیم و هر از گاهی تغییراتی در آن ایجاد نماییم. هنگام سخن گفتن، در چشم دیگران نگاه کنیم. اغلب و به‌صورت تصادفی لبخندهایی بزنیم. دست‌مان را برای دست دادن با طرف مقابل پیش ببریم یا اگر صمیمی‌تر هستیم، به گرمی برای‌ش آغوش بگشاییم. راست بایستیم، سرمان را بالا بگیریم و شانه های‌مان را عقب بدهیم. نباید پاها یا دست‌های‌مان را قلاب کنیم، چرا که در بیننده ایجاد ذهنیت نیازمند حالت تدافعی در ما می‌نماید.

 


۲گوش دادن فعال

                                                                           

برقراری ارتباط خوب، تنها مستلزم خوب سخن گفتن و یک زبان بدن مناسب نیست. باید بتوانیم به مخاطب‌مان خوب هم گوش دهیم. وقتی بتوانیم یک شنونده‌ی خوب باشیم، می‌توانیم ارتباطات‌مان را بهبود دهیم و در واکنش‌های اجتماعی مؤثرتر عمل کنیم و هم‌زمان توانایی تأثیرگذاری، متقاعد نمودن و مذاکره‌گری را نیز در خود تقویت می‌کنیم. این مهارت، مسلزم آن است که آگاهانه چیزی بیش از کلماتی را که گوینده بیان می‌دارد، بشنویم. باید با ذهن باز، پیامی را که فرستاده درک نماییم. به دقت روی گوینده متمرگز شویم، و مراقب باشیم که حواس‌مان پرت نمی‌شود. باید به زبان بدن گوینده هم دقت نماییم. زبان بدن مناسب ما می‌تواند تکان دادن گهگاه سر یا لبخندی ملایم باشد. هر از گاهی نظرات و راهنمایی‌هایی مفید ارائه دهیم.

 


۳حل کشمکش

                                                                            

 

ایجاد تعارض در هر رابطه‌ای اجتناب‌ناپذیر است. مهم آن است که بدانیم این مناقان را چگونه در راهی مسالمت‌امیز هدایت کنیم تا رابطه ادامه یابد. خیلی‌ها تلاش می‌کنند که از این کشمکش‌ها دوری کنند، چرا که اصلاً دوست ندارند با تلخی و احساس درد آن مواجه گردند. خودِ این، می‌تواند باعث ایجاد خشم نهفته و سوء تفاهم گردد. عامل کشمکش‌ی که باعث ایجاد هیجانات قوی می‌شود، نیاز درونی‌ای است که برآورده نشده. در یک رابطه‌ی سالم، باید به نیازها و احساسات به یک میزان احترام گذاشت.

توانایی حل تعارضات به‌صورت مسالمت‌امیز نیاز دارد که ما آرام باشیم، حالت دفاعی به خود نگیریم و رفتارمان امیخته با احترام باشد. وقتی بر احساسات‌مان مسلط باشیم، می‌توانیم میان نظرات و نیازهای‌مان بدون ارعاب، زخم زدن و تنبیه دیگران تعادل برقرار نماییم. در ضمن، به دنبال راه‌حل مناسب برای حل مناقشات بودن، یعنی ما می‌توانیم راحت ببخشیم و فراموش نماییم و توانایی سازش را برای حفظ رابطه دارا هستیم.

 


۴اعتبار

                                                                           

نباید مخاطب‌مان را نادان فرض کنیم. آن‌ها سوء نیت را بالاخره تشخیص خواهند داد. وقتی تلاش می‌کنیم که خود را به گونه‌ای جلوه دهیم که واقعاً نیستیم، آن ها بلافاصله ما را پس می‌زنند. ضمناً، مردم خیلی راحت متوجه می‌شوند که ما خود را در حصاری نامرئی محبوس کرده ایم تا از خودمان محافظت کنم یا با آن‌ها مشارکت ننماییم.

در این صورت، نباید انتظار ایجاد رابطه و حفظ روابط پیشین‌مان را داشته‌باشیم. اعتبار، به این معناست که خود را آزاد می‌گذاریم که چنان که هستیم، باشیم و می گذاریم دیگران هم همین‌طور ما را ببینند، علی‌رغم تمام نقایصی که داریم. معتبر بودن، راحت به دست نمی‌آید. ابتدا باید دقیقاً تعریف نماییم که چه کسی هستیم و چه ارزش‌هایی داریم. باید از صمیم قلب سخن گفتن را تمرین کنیم و تجربیات‌مان را در موقغیت‌های مشترک، با دیگران به اشتراک بگذاریم.

 


۵نبوغ احساسی

                                                                           

 

این نبوغ در توانایی درک، تفسیر و پاسخ مناسب به احساسات مخاطب‌مان است. این امری اساسی برای برقراری ارتباط مؤثر است که بایستی میان افراد داد و ستد شود. در تعامل میان گوینده و شنونده، گوینده حالت شنونده را درک می‌کند و می‌تواند سخنان‌ش را تنظیم کند. وجود چنین هوشی در ما، با درک علایم غیرکلامی از سوی دیگران دانسته می‌شود، مانند درک زبان بدن و حالت چهره‌ی مخاطب. پس از آن‌که متوجه این علایم شدیم، باید بتوانیم تفسیری بر آن ها داشته باشیم (خشم، غم، هیجان، ترس و غیره).

نکته این است که پس از درک این علایم، پاسخی مناسب به احساسات دیگران بدهیم تا رابطه را مستحکم‌تر سازیم. مثلاً ممکن است درباره‌ی یک مشتری با رئیس‌تان، وقتی حواس‌ش به شما نیست، حرف بزنید. در این هنگام بهتر است که موضوع را تغییر دهید، مثلاً بگویید شاید بهتر باشد بعداً راجع به آن حرف بزنیم و اگر مایل است، می‌تواند بگوید از چه ناراحت است.

 


۶بیان و تُن صدا

                                                                           

 

یکی از عناصر پایه‌ای در تداوم ارتباط، نحوه‌ی بیان ماست. اگر نامفهوم سخن بگوییم، خیلی آهسته یا بلند حرف بزنیم، توهین کنیم، یا زیاد از اصوات نامفهوم «ئه» یا «آ» مابین کلمات استفاده کنیم، پیام واقعی کلام‌تان از بین می‌رود و شنونده ها تقلای زیادی می‌کنند تا درک نمایند که منظورتان چه بوده. کمبود اعتماد به نفس و دانش، می‌تواند منجر به ضعف در مهارت‌های سخن گفتن گردد. باید روی بیان مناسب تمرین کنیم. می‌توانیم صدای‌مان را ضبط کنیم تا تُن صدا و کیفیت آن را بشناسیم. علامتی برای خود بگذاریم تا از اصوات بی‌معنا میان کلمات مان استفاده نکنیم. با سر بالا، شانه‌های عقب، راست بایستیم تا دیاگرام‌مان باز شود و حین سخن گفتن، راحت‌تر تنفس کنیم و با آرامش سخن بگوییم.

 


۷ایجاد بازتاب

                                                                           

 

ذهن ما توانایی شناخت چهره‌ها و حالات آن‌ها را دارد و ما می‌توانیم ناخودآگاه، این حالات را در چهره‌ی خود تکرار نماییم. وقتی ما زبان بدنی را که از دیگری اموخته‌ایم، بازتاب می‌دهیم نشان می‌دهیم که حالات و احساس آن‌ها را در زمان تجربه‌ای مشترک که پیش‌تر داشته‌اند، درک کرده‌ایم. وقتی احساسات مشترک‌مان را به اشتراک می گذاریم، تمایل خود را به برقراری اعتماد بیش‌تر، ارتباط و همدلی نشان می‌دهیم. برای دست یافتن به رابطه‌ای صمیمانه‌تر، می‌توانیم این پروسه را مهندسی معکوس نماییم. می‌توانیم این را دفعه‌ی بعد که با کسی مکالمه کردیم امتحان کنیم و کمی از زبان بدن او را به خودش انعکاس دهیم. باید از مبالغه بپرهیزیم، اما ماهرانه زبان بدن و حالت چهره‌شان را منعکس نماییم و ببینیم در آن هنگام، چه پاسخی از آن‌ها دریافت می کنیم.

 


۸پرسیدن سئوالات خوب

                                                                           

یکی از بهترین راه‌هایی که می‌توانیم درباره‌ی دیگران چیزی بدانیم و نشان دهیم که خوب گوش می‌دهیم، پرسیدن سئوالات خوب است. پرسیدن سئوالاتی که فرد را وادار به توضیح بیشتری می‌کند که احساساتش را بهتر بیان می‌سازد، به مخاطب احساس شنیده‌شدن می‌دهد و رابطه را مستحکم‌تر می‌سازد. سئوالات را از جایی باید آغاز کنیم که مکالمه تا جایی پیش رفته‌باشد، تا نشان دهیم به سخنان‌ مخاطب‌مان علاقه‌مند شده‌ایم. مثلاً بپرسیم که چرا این‌طور فکر می کند؟ گاهی سکوت و احساس ناراحتی ناشی از آن، باعث می‌شود بیشتر احساسات‌مان را به اشتراک بگذاریم. مردم معمولاً همه‌ی ان چه را که می‌خواهند، نمی گویند اما اگر به‌قدر کافی منتظر بمانیم، بالاخره سکوت‌شان را خواهند شکست.

 


۹مکالمه‌ی کوتاه

                                                                                        

 

موقعیت‌هایی هست که مکالمات کوتاه‌تر، بیش‌تر به صلاح هستند. این مکالمات مؤدبانه، معمولاً در مهمانی‌ها یا مجامع عمومی پیش می‌آیند و می‌توانند جوّی دوستانه میان ما و مخاطب‌مان برقرار نمایند. شاید، بعد از آن دیگر برخوردی میان ما و آن شخص به وجود نیاید، با این‌حال داشتن هنر مدیریت روی مکالمات کوتاه هم بسیار مهم است و در مجامع عمومی و قرارهای تجاری به کمک‌مان خواهد امد. داشتن این مهارت، نشان می‌دهد که ما دارای وقار اجتماعی هستیم و می‌توانیم دیگران را به خود علاقه‌مند سازیم.

 


۱۰وضوح و دانش

در هر نوع ارتباطی، مجبور هستیم که مواضع خود را صریح بیان کنیم و روشن کنیم که هدف مان در برقراری این ارتباط، چیست. بایستی مواضع‌مان را به‌طور منطقی ارائه دهیم. باید مطمئن شویم که منظور ما توسط مخاطب درک شده و مفاهیمی را که عرضه داشته‌ایم، متوجه شده است. باید از اضافه گویی و حشو بپرهیزیم و تنها به مقصودمان بپردازیم. دانش و اطلاعات ما روی موضوع مورد بحث، باعث اعتماد به نفس ما خواهد شد و شنونده را به آن‌چه که می‌گوییم، علاقه مند می‌سازد.

 


 

باید به یاد داشته‌باشیم که برای برقراری یک ارتباط موفق، نیاز به تمرین داریم. با مطالعه‌ی این ده بند، صادقانه ببینیم که در کدام بخش ضعیف‌تر عمل می‌کنیم. در آینده‌ی نزدیک و در موقعیت‌هایی که پیش می‌آید، این مهارت‌ها را به کار ببریم. در ابتدا چندان ساده به نظر نمی‌اید، اما به مرور زمان باعث می‌شود اعتماد به نفس بالایی به‌دلیل توانایی برقراری ارتباطات خوب احساس نماییم. به‌علاوه، مخاطب ما متوجه تلاش ما برای حفظ روابط خواهد شد و روی او تأثیری مثبت به‌وجود می‌اید.

«برایان تریسی» می‌گوید:

 

«برقراری ارتباط مهارتی است که می‌توانید بیاموزید. مانند راندن دوچرخه یا تایپ کردن است. اگر بخواهید که رویش کار کنید، به‌سرعت کیفیت هر بخش از زندگی تان بهبود می‌یابد.

ادامه مطلب